دلنوشته زیبا نوشتن زنانه همیشه درد نیست از مریم اسدی
نوشتن زنانه همیشه درد نیست… میشودگاهی انگشتانت را جای اینکه در خون جگر فرو کنی ، رنگ کنی و شعرهای رنگی بخوانی موهایت را ببندی و با رژها توی آینه خیالبافی کنی میتوانی عطر صورتی ات را برداری و خودت را بریزی کف خانه، کف اتاق… فنجان قهوه ات را برداری و روی پنجه هایت کمی برقصی تند شوی آرام شوی و وقتی قلبت تند تند زد فنجان را یکهو سر بکشی اصلا زن که همه اش گوشه اتاق نشستن و نداشتن ها را شمردن نیست همین که فنجانی چایی بریزی بروی لبه ی بالکن…
و باد لای موهایت بپیچد و خیال کنی داری هنجارهای بزرگی میشکنی همینکه تنت را پرت کرده ای توی آغوش باد… یا همین فیلم آخری که دیده ای را توی خودت مرور کنی
و فکر کنی فلسفه اش همینی نبود که به نظر می امد و خودت را به چالش و نقد فیلم دعوت کنی یا همین که اجاق روشن را به پچ پچ قابلمه دعوت کنی و برای شام …. شام … شام… و فرو بروی توی شبهایی که تنهایی ات را چوب خط میکشی اصلا زن که باشی باید چوب خط های تنهایی ات را هی بشمری و فکر پریدن از بالکن را هر روز به شیوه ای نوین نقاشی کنی
نویسنده : مریم اسدی
|